همیشه خودم را سر یک دو راهی دیدم که یک طرفش خدا ایستاده و طرف دیگرش خدایی نیست. و جالب اینکه این دوراهی در تمام مراحل زندگی پا به پای آدم میآید و امکان عبور از این دو راهی شک و یقین وجود ندارد. برخی تا آخر عمر با خدا میمانند برخی هم تا دم مرگ بیخدا، بعضی در آخر عمر بیخدا میشوند و بعضی سر پیری خدا را مییابند. بعضی هم مثل من دائم در حال پیچ خوردن هستن، گاهی زنگی زنگ و گاهی رُمی رُم و معلوم نیست سیستمشان چند چند است.
هنوز در ذهنشان وجود خدا یک معادله حل نشده است و تا مجهول این معادله را پیدا نکنند نمیتوانند پا به جزیره امن اطمینان بگذارند. گاهی نوری به زنگیشان میتابد، به سمت نور میدوند گاهی هم نور خاموش میشود و در تاریکی از راه بدر میشوند. اما خودش گفته گر صد بار توبه شکستی بازآ، باز هم میآیم اما ...
اما ما که راه بلد نیستیم، نقشه راه هم نداریم، تنها راهنمای ما نوری است که از جانب خدا میتابد. ما هم مثل همان قوم بنیاسرائیل هستیم، تا نوری در کرانه آسمانه دیده میشود حرکت میکنیم و گر نور بایستد از حرک باز میمانیم و گر نور محو شود گمراه میشویم. اما در تاریک مطلق هم قرار بگیریم باز ته دل میدانیم که خدایی است که در این نزدیکی است.
پینوشت: این یادداشت هیچ مخاطب خاصی نداشت و تنها درد دلی بود برای سبُک شدن.
خندوانه عزیز، میبینی چقدر خاطرت برای ما عزیز است که هنوز نرفته دلمان برایت تنگ شده؛ دیدن تو برایمان عادت شده بود. میگویند ترک عادت مرض است، با رفتن تو ما باز هم مریض میشویم، باز هم غصه دار میشویم. خوب حق بده، در این مدت هر شب بجای ۲۵ ثانیه یک ساعت با تو و رامبد خندیدیم، میدانی در این مدت چند بار با جناب خان به خواستگاری احلام رفتیم؟!
تو میروی و ما باز غصه دار میشویم، اما اینبار میدانیم که باید بخندیم، حتی اگر خیلی گرفتار باشیم. چون تو به ما یاد دادی که خندیدن مختص قشر مرفه جامعه نیست، بلکه خندیدن جزء زندگی و حق مسلم همه ما است. تو میروی اما گفتی باز هم برمیگردی، ما منتظرت میمانیم و ازت خواهش میکنیم زود برگردی که «اندوه بزرگیست، انبوه انتظار»، ما هم قول میدهیم تمام سعیمان را کنیم که تا برگشتنت آدمهای نارگیلتری شویم.
بخت چنین رفت که سخن آغاز کنم، از عشق دفتری نو باز کنم.
همچین اولین قدم سختترین است. اولین یادداشت وبلاگ هم به همین شکل است. هزارن چیز در ذهنت هست که بگویی و در عین حال هیچ چیز نیست که بنویسی. به هر حال این وبلاگ قرار است جایی باشد برای دلتنگیهای من، معجونی از خاطرات، روزمرگیها، تکنولوژی با کمی فلسفه، امیدوارم که از یادداشتهای من لذت ببرید.