زندگی آزاد

زندگی به شیوه آزاد

زندگی آزاد

زندگی به شیوه آزاد

و خدایی که در این نزدیکی است


به نام خدا

موضوع انشاء: خدا

همیشه خودم را سر یک دو راهی دیدم که یک طرفش خدا ایستاده و طرف دیگرش خدایی نیست. و جالب اینکه این دوراهی در تمام مراحل زندگی پا به پای آدم می‌آید و امکان عبور از این دو راهی شک و یقین وجود ندارد. برخی تا آخر عمر با خدا می‌مانند برخی هم تا دم مرگ بی‌خدا، بعضی در آخر عمر بی‌خدا می‌شوند و بعضی سر پیری خدا را می‌یابند. بعضی هم مثل من دائم در حال پیچ خوردن هستن، گاهی زنگی زنگ و گاهی رُمی رُم و معلوم نیست سیستم‌شان چند چند است.

هنوز در ذهنشان وجود خدا یک معادله حل نشده است و تا مجهول این معادله را پیدا نکنند نمی‌توانند پا به جزیره امن اطمینان بگذارند. گاهی نوری به زنگی‌شان می‌تابد، به سمت نور می‌دوند گاهی هم نور خاموش می‌شود و در تاریکی از راه بدر می‌شوند. اما خودش گفته گر صد بار توبه شکستی بازآ، باز هم می‌آیم اما ...

اما ما که راه بلد نیستیم، نقشه راه هم نداریم، تنها راهنمای ما نوری است که از جانب خدا می‌تابد. ما هم مثل همان قوم بنی‌اسرائیل هستیم، تا نوری در کرانه آسمانه دیده می‌شود حرکت می‌کنیم و گر نور بایستد از حرک باز می‌مانیم و گر نور محو شود گمراه می‌شویم. اما در تاریک مطلق هم قرار بگیریم باز ته دل می‌دانیم که خدایی است که در این نزدیکی است.


پی‌نوشت: این یادداشت هیچ مخاطب خاصی نداشت و تنها درد دلی بود برای سبُک شدن.